به گزارش شهرآرانیوز؛
اهالی مناطق جنوبی تاجیکستان وقتی دلشان از بدعهدی زمانه و رنج روزگار میگیرد، میروند گوشهای، دور از هیاهوی آدمها، زانوی اندوه بغل میگیرند و آن دمی که دیگر کلام بهتنهایی چارهساز نیست، گوش دل میسپارند به نوای فلکخوانیها. فلکخوانی یکجور بغض شکسته و طغیان آرام در خلوت تاجیکهاست. موسیقی دردآلود و روحنوازی که به لطف نی و کمانچه و عود و تار و تنبک، از دردها و ظلمها میگوید.
لبها بسته میماند و ساز با زبانی بیواژه، آهستهآهسته، قلب دردمند شنونده را در آغوش میکشد. پس از آن، با چاشنی صدایی محزون و غریب، کلمات راه به قلب موسیقی باز میکنند و انگار تمام فلک، مخاطب غصههای آدمیزاد میشود. تاجیکها فلکخوانی را از زمانههای دور در گنجینه فرهنگ موسیقایی کشورشان دارند؛ چیزی شبیه به موسیقی نواحی ما و بخشیهای خراسانیان. بیستوششم آبان سال ۱۳۲۹ نوزادی در روستای داغستان حوالی شورآباد تاجیکستان متولد شد که بعدها پرچمدار فلکخوانی تاجیکها شد.
پدرش که از اهالی فرهنگ و ادب بود، نامش را گذاشت دولتمند؛ دولتمند خالف؛ کودکی که لایلای شبانهاش نوای عود بود و شادی عصرانهاش ریتم تند تنبک و تار. او چنان با موسیقی سنتی کشورش مأنوس شده بود که به وقت سیزدهسالگی اولینبار نخستین کنسرت خود را از قاب تلویزیون سراسری شوروی سابق به گوش مخاطبان رساند و بهسرعت میان موسیقیدانها و نوازندهها و خوانندههای تاجیکی سرشناس شد؛ شهرتی که بهمرور جهانی شد.
آنچنان که همیشه باور داشت موسیقی، زبانی بینالمللی است و آدمها را مثل گلهای یک گلدان کنار هم به مهربانی جمع میکند. با این همه، کلام، عنصر جدانشدنی اجراهای او بود. اما کلام شاعران ایرانی، جایگاه ویژهای در قلب او داشت. مرزها با تلفیق شعر ایرانی و موسیقی تاجیکستانی محو میشد و آنچه به گوش مخاطبان میرسید، یک وحدت گوشنواز جاودانه بود؛ از مولوی و حافظ گرفته تا صائب تبریزی.
آن شب تحویلسالی که محمود حبیبی، کنجی از حرم امامرضا (ع) نشسته بود و به انبوه زائران مشتاق و آسیمهسر نگاه میکرد، واپسینلحظات سال ۱۳۸۴ در آستانه اربعین سیدالشهدا (ع) بود که رو به پایان میگذاشت. جمعیت بیقرار در دامن سلطان توس و دلتنگ شاه کربلا، نگاه به عقربههای عجول ساعتها میانداخت و یکی انگار به تار دلشان زخمه میزد. این مابین، محمود حبیبی در تلاطم بغضی بیقرار، شعرش گرفته بود.
خنکای آخرینشب اسفند بود یا احوال غریب تقارن بهار با اربعین حسینی که لرزه به قلب و شانههایش افتاده بود و دلش پناهی امن و آرام میخواست. واژهها یکییکی از گل فرشهای حرم برمیخاست و به زبان محمود حبیبی مینشست. نگاه به غبار کفش زائران میانداخت و جادهها در سرش قافیه میشد: «شاه پناه بده، خسته راه آمدم...» و بعد سر به زیر میانداخت و زیر لب زمزمه میکرد: «آه نگاهم نکن، غرق گناه آمدم...» بیتها یکی پس از دیگری از راه میرسید و واژهها مثل اشکی زلال از گوشه نگاه محمود حبیبی به صفحه سفید کاغذ میریخت.
او بیآنکه بداند، مشغول سرودن شعری ماندگار بود که سالها بعد به لطف و عنایت ثامنالحجج (ع)، به یکی از قطعات تولیدی دلنشین و فراگیر با محوریت شاه خراسان تبدیل شد. ۱۰ سال بعد، هنگامی که مجموعه آستان قدس رضوی به تولید یک آلبوم موسیقایی در باب زیارت علیبنموسیالرضا (ع) اراده کرد، آن شعر محمود حبیبی از لابهلای کاغذهایش بیرون آمد و به تیم تولید آستان قدس واگذار شد.
آن روز محمود حبیبی هیچ خبر نداشت شعر او از گذر کدام حنجره آواز خواهد شد. حتی چیزی از چند و، چون آهنگسازیاش نمیدانست. نمیدانست «طویجان»، آهنگساز ترکمنصحرا، برای خلق موسیقی این کار سه روز تمام را بست در حرم امامرضا (ع) نشسته است تا یک ملودی متناسب با حال و احوال آن آستان مبارک بسازد؛ ملودی زلال و رقیق و دلنشینی که وقتی با نوای خوش دولتمند خالف یکی شد، طی یک روند طبیعی و آرام، به یکی از تولیدات مقبول رضوی در سالهای اخیر شهرت یافت؛ آنچنان که بعدها جایگزین آهنگ پیشواز تلفن همراه بسیاری از ایرانیان و تاجیکستانیها شد.
دولتمند خالف هنرمند فارسی زبانی که شیفته شعر فارسی بود، در محافل بینالمللی کلام مولوی را به گوش خلق رسانده بود و حتی یکبار از دولت فرانسه نشان طلایی را از دستان ژان شیراک بهدلیل استفاده از اشعار مولانا دریافت کرده بود. قطعه مشهور «دور مشو» شعری از مولاناست که با صدای این هنرمند و سهتار استاد عبدالستار عبدا... اف شهرت جهانی دارد. اما در نظر ایرانیان بیشتر با همان قطعه «شاه پناهم بده» مشهور شد.
توی هر مراسم و اجرایی که دعوت میشد، نوبتی هم که بود، همیشه نوبت باید به این قطعه میرسید. سازها همیشه برای سفر به حریم رضوی کوک بود و سوز صدای دولتمند خالف، هر دل بیقراری را به صحن و سرای حرم میکشاند؛ مردی که ایرانی نبود، اما مراودات بسیاری با هنرمندان و خوانندگان و آهنگسازهای ایرانی داشت.
همگی از ریشههای زبان پارسی جان گرفته بودند و وجه مشترک زبانی، زمینه و فرصت مراودات بسیاری به این دو کشور میداد. دولتمند خالف در طول حیات پرکارش بارها همنشین محمدرضا شجریان و شهرام ناظری و حتی صادق آهنگران بود، اما بیش از همه به بخشیخوان محبوب خراسان، استاد حاجقربان سلیمانی، ارادت داشت. آنچنانکه خود نیز حاجقربان اهالی جنوب تاجیکستان بود.
دولتمند خالف زمستان سال گذشته بر اثر بیماری سرطان در هفتادوسهسالگی درگذشت و نه فقط جامعه هنردوست تاجیکستان، که طیف گستردهای از دوستداران موسیقی در ایران را منقلب و متأثر کرد. خنیاگر فلکنوازیهایی که ارادتش را به ساحت اهلبیت (ع) بهویژه امامرضا (ع) ثابت کرد و با یادگاری ارزشمند و همیشگی از دیار خاکی به عالم باقی شتافت.